بسم الله الرحمن الرحیم

پیرامون درد و درمان

بسم الله الرحمن الرحیم

پیرامون درد و درمان

بسم الله الرحمن الرحیم

___وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَب ٍ یَنقَلِبُونَ___


گ
فت «یا فاطمه» در این لحظه قفل فورا باز شد.


🔵 یکی از طلاب، آیت اللّه کشمیری را به مهمانی دعوت کرد.


آن طلبه همراه آیت الله کشمیری به سوی حجره اش راهی شد.


🚪اما وقتی به در حجره رسیدند، دیدند در حجره بسته است؛


چرا که هم حجره ای او در را قفل کرده و کلید را با خود برده بود.


🔵 آن طلبه از این واقعه بسیار ناراحت شد


و از آیت الله کشمیری عذرخواهی کرد و گفت


اگر اجازه دهید، قفل را بشکنم.


⚪️ آیت الله کشمیری فرمود:


مشهور است که :


اگر نام مادر حضرت موسی را


هفت بار به قفل و در بسته بخوانند، باز می شود،


قطعاً نام و مقام مادر ما حضرت زهرا (سلام الله علیها)


از نام و مقام مادر موسی بالاتر است.


🔒او پس از گفتن این جمله، دستش را بر روی قفل در حجره گذارد،


🔓و گفت: «یا فاطمه!» در این هنگام قفل فوراً باز شد.


🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾


۰

‌ ‌ 

✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺

🍂🌺🍂

جام به دست گرفته که برود شیر به دست بیاورد

🔺بزرگی از بزرگان نجف اشرف حکایت می‌کردند:


 زمانی که نجف بودم،


به واسطه برخی تبلیغات علیه مرحوم قاضی


در جلساتش شرکت نمی‌کردم


تا اینکه یک روز گفتم


برویم ببینم این قاضی که این قدر روی آن حساس هستند، چه می‌گوید؟


🔺به مسجد رفتم و جایی پنهان شدم


که کسی حتی خود استاد مرا نبیند،


حضرت آقا درس را شروع کردند،


ولی هر چه می‌فرمودند،


من به واسطه ذهنیتی که داشتم


برداشتی دیگر می‌کردم که


یک وقت ایشان بدون مقدمه فرمودند:


جام به دست گرفته که برود شیر به دست بیاورد،


آمده به شیر گوارا رسیده،


ولی این جام را زیر پستان سگ گذاشته!


🔺با این حرف تکان خوردم و عقیده‌ام برگشت


و با جان و دل گوش می‌دادم که


یک وقت دوباره ایشان فرمودند:


خب! الحمدلله جام را از زیر پستان سگ آوردند بیرون!


۰


کرامات حضرت سلمان



در بعضی از کتب اخبار روایت شده که:


روزی ابوذر به منزل سلمان آمد


و دید که دیگ پر باری در بالای سه سنگ گذاشته بود


که ناگاه دیگ سرنگون شد


اما نه از گوشت و نه از آبش قطره ای ریخته شد


پس دیگ را درست کرد و مشغول صحبت شدند


که ناگاه دوباره سرنگون شد


ولی از گوشت و آبش چیزی ریخته نشد


و مرتبه سوم ابوذر خیلی متعجب شد.


سلمان برخاست و سه عدد سنگ کوچک به زیر دیگ گذاشت


سنگها مشتعل شد و دیگ را جوشانید


بیشتر تعجب نمود تا این که آن گوشت را با آبش خوردند


ابوذر بیرون آمد و در تعجب که


ناگاه به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برخورد کرد.


آن بزرگوار از تعجب ابوذر سوال نمود


ابوذر دلیل تعجبش را برای حضرت تعریف کرد


حضرت فرمود:


تعجب مکن که:


در نزد سلمان علوم اولین و آخرین


و اسم اعظم خدای تعالی است


کسی که صاحب این درجه باشد


این قسم کارها از او عجیب و بعید نیست.



**کشکول النور، ج 1 ص 218.***.


۰
💠💠
💠
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :


ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟


ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ


ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ..


ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ.


ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ...


ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ


ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!


ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟


ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ :


ﭼﻮﻥ ﻭقتی که ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ


ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...


ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،


ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵﻛﻨﻲ،،


ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ


ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ "


ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :


ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ


     ✅ﺑﺮﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻥ.


۰

آیا وقت آن نرسیده که قلب هایتان نسبت به خدا خاشع گردد؟


💕🌻💕🌻💕🌻💕🌻



فضیل بن عیاض دزد معروفی بود که مردم از دست او خواب راحت نداشتند،


 شبی از دیوار خانه ای بالا می رود،


به قصد ورود به منزل روی دیوار می نشیند.


 خانه از آن مرد عابد و زاهدی بود،


که شب زنده داری می کرد،


نماز شب می خواند، دعا می نمود


اما در آن لحظه به تلاوت قرآن مشغول بود،


 صدای حزین قرائت قرآنش به گوش می رسید،


ناگهان این آیه را تلاوت کرد:


🌹 ألم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله


💕 آیا وقت آن نرسیده است که


مدعیان ایمان، قلبشان برای یاد خدا نرم و آرام شود؟ 💕


تا کی قساوت قلب؟


تا کی تجری و عصیان؟


تا کی پشت به خدا کردن؟!


آیا وقت روی گرداندن از گناه


و رو کردن به سوی خدا نرسیده است؟


فضیل بن عیاض همین که این آیه را از روی دیوار شنید،


گویی به خود او وحی شد و مخاطب شخص او است. 


از این رو همانجا گفت:


خدایا! چرا، چرا، وقتش رسیده است،


و همین الان موقع آن است.


از دیوار پایین آمد


و بعد از آن، دزدی، شراب، قمار و هر چه را که احیاناً به آن مبتلا بود، کنار گذاشت.


 از همه هجرت کرد، از تمام آن آلودگیها دوری گزید


،تا انجایی که برایش مقدور بود


اموال مردم را به صاحبانش پس داد،


 حقوق الهی را ادا کرد و کوتاهی های گذشته را جبران نمود.


تا جایی که بعدها یکی از بزرگان گردید،


نه فقط مرد باتقوایی شد


که مربی و معلمی نمونه برای دیگران گردید.


📚گفتارهای معنوی، ص 226 و روضات الجنات، لفظ فضیل. 



۰