ماجرای زیبای حضرت سلیمان و گنجشک
💠 حضرت سلیمان (علیه السلام )گنجشکى را دید که به ماده خود مى گوید:
چرا از من اطاعت نمى کنى و خواسته هایم را به جا نمى آورى؟
اگر بخواهى تمام قبه و بارگاه سلیمان را با منقارم به دریا بیندازم توان آن را دارم!
🍀 سلیمان از گفتار گنجشک خندید و آنها را به نزد خود خواست و پرسید:
چگونه مى توانى چنین کارى بزرگى را انجام دهى؟
🔶 گنجشک پاسخ داد:
نمى توانم اى رسول خدا!
ولى مرد گاهى مى خواهد در مقابل همسرش به خود ببالد
و خویشتن را بزرگ و قدرتمند نشان بدهد
از این گونه حرفها مى زند.
🔷 گذشته از اینها عاشق را در گفتار و رفتارش نباید ملامت کرد.
سلیمان از گنجشک ماده پرسید:
چرا از همسرت اطاعت نمى کنى در صورتى که او تو را دوست مى دارد؟
⭕️گنجشک ماده پاسخ داد:
یا رسول الله! او در محبت من راستگو نیست.
زیرا که غیر از من به دیگرى نیز مهر و محبت مى ورزد.
♨️ سخن گنجشک چنان در سلیمان اثر بخشید که به گریه افتاد و سخت گریست.
آن گاه چهل روز از مردم کناره گیرى نمود
و پیوسته از خداوند مى خواست :
علاقه دیگران را از قلب او خارج نموده و محبتش را در دل او خالص گرداند.
📔 بحارالانوار، جلد ۲
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾