بسم الله الرحمن الرحیم

پیرامون درد و درمان

بسم الله الرحمن الرحیم

پیرامون درد و درمان

بسم الله الرحمن الرحیم

___وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَب ٍ یَنقَلِبُونَ___

ماجرای پیرزن وتاجر عسل


روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت


وعسلها درون بشکه بود وپیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود


و به بازرگان گفت :


از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی


که تاجر نپذیرفت وپیرزن  رفت  ..


سپس تاجر به معاونش سپردکه


آدرس آن خانم را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد  ...


آن مرد تعجب کرد وگفت :


ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی


والان یک بشکه کامل به او میدهی .


تاجر جواب داد :


ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند


ومن در حد و اندازه خودم به او میدهم  .. 


اگر کسی که صدقه میداد به خوبی میدانست ومجسم میکرد که


صدقه ی او پیش از دست نیازمند در دست خدا قرار می گیرد  ...


هر آینه لذت دهنده بیش از لذت گیرنده بود.


این یک معامله با خداست.


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی