بسم الله الرحمن الرحیم

پیرامون درد و درمان

بسم الله الرحمن الرحیم

پیرامون درد و درمان

بسم الله الرحمن الرحیم

___وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَب ٍ یَنقَلِبُونَ___


پیشنهاد یکی از شیاطین به حاج ملا آقا جان زنجانی



مرحوم حاج ملّا آقا جان می گوید :”


من یک روز متوسل به حضرت علی اکبر (علیه السلام )


فرزند بزرگ  حضرت سید الشهدا (علیه السلام) – شده بودم


و از آن بزرگوار حاجت می خواستم. قلبم مملو از محبت او بود.


💥ناگهان دیدم از گوشه اطاق ، مثل آنکه فرش می سوزد


، دودی بلند شد و این دود، در گوشه اطاق به مقدار حجم یک انسان متراکم گردید.


کم کم بالای آن دود، سری شبیه به سر یک انسان متشکّل شد.


من متوجه شدم که او یکی از شیاطین است و با من کاری دارد.


⚡️ناگهان با صدایی شبیه به صدای آهنی که بر آهنی بکشند


و بسیار ناراحت کننده بود به من گفت:


🌫 ”من یکی از بزرگان جن هستم.


می دانم نمی توانی محبت حضرت علی اکبر (علیه السلام) را از قلبت خارج کنی


ولی اگر به زبان هم بگویی من او را دوست نمی دارم،


من در خدمت تو قرار می گیرم.”


🔶 من گفتم ”تو که با این اندیشه، مسلمان نیستی


و جزو شیاطین هستی و نمیتوانی در امور معنوی به من کمک کنی


و در امور مادی هم اگر اختیار تمام کره زمین را به من بدهی


من یک چنین جمله ای را نمی گویم”


🔘 او فریادی که دل مرا از جا کند


و حالت ضعف به من دست داد


کشید و ناپدید شد


🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾


۱

‌ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 

🍃🌺🍂

🌿🍂          

🌸   این تمام عرفان است



🌷حضرت آیت الله بهجت:🌷


🔻اگر به آنچه میدانید عمل کنید


و معلومات را زیر پا نگذارید،این تمام عرفان است.


🔻ما برای تکامل خود دنبال چیزی که نه خدا گفته باشد نه پیغمبر و نه امام هستیم .


🔻چطور ممکن است چیزی بیشترین تاثیر را در سعادت انسان داشته باشد


و آنها غفلت کرده باشند و نگفته باشند،


و واگذار کرده باشند به اینکه


پیری،مرشدی آن را بیان کند.


آیا چنین چیزی ممکن است؟!


۰

ای شهاب! کی ما به فکر تو نبوده ایم



✨آیت اللّه مرعشی می فرمودند:


🍂روزگاری که جوانتر بودم،


روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم،


از جمله آن که می خواستم دخترم را شوهر دهم


ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیّه تهیّه کنم،


با ناراحتی به حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام رفته


و با عتاب و خطاب، در حالی که اشکهایم سرازیر بود، گفتم


ای سیده و مولای من، چرا نسبت به امر زندگی من اهمیّتی نمی دهی؟


من چگونه با این بی مالی و بی چیزی دخترم را شوهر دهم؟ 


💔 سپس با دلی شکسته به منزل بازگشتم.


در این حال حالت غشوه ای مرا فرا گرفت


و در همان حال شنیدم کسی در می زند.


🔵 رفتم پشت در و آن را باز کردم.


شخصی را دیدم که پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت:


⚪️ سیّده تو را می طلبد،


با عجله به حرم رفتم و چون به صحن شریف آن حضرت رسیدم،


چند کنیز را دیدم که مشغول تمیز کردن ایوان طلا هستند.


از سبب آن پرسیدم. گفتند هم اکنون سیّده می آید.


🌹پس از اندکی حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسّلام ) آمد،


در حالی که بسیار نحیف و لاغر و رنگ پریده


و در شکل و شمایل چون مادرم فاطمه زهراعلیهاالسّلام بود


(چون جدّه ام فاطمه زهرا را سه بار پیش از آن در خواب دیده بوده و می شناختم ).


🔶 به نزد عمه ام رفتم، آنگاه آن حضرت به من فرمود:


🕊 ای شهاب:


کی ما به فکر تو نبوده ایم که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکی هستی؟


تو از زمانی که به قم وارد شدی، زیر نظر و مورد عنایت ما بوده ای. 


💥در این حال از خواب بیدار شدم


و چون دانستم که نسبت به حضرت معصومه علیهاالسّلام اسائه ادب کرده ام،


فوراً برای عذرخواهی به حرم شریف رفتم.


پس از آن حاجتم برآورده شد


و در کارم گشایشی صورت گرفت.


🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾

۰


❇️ دو پیامد عشق های غیرواقعی



قال علی (علیه‌السلام):


«وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ


وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَةٍ


وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَةٍ»


حضرت على( علیه‌السّلام )فرمود:


کسى که به چیزى عشق ورزد،


آن عشق، چشمش را نابینا و دلش را بیمار مى سازد،


آنگاه با چشمى ناسالم نگاه مى کند


و با گوشى ناشنوا می شنود.



📗نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 160.


۰

 ﷽ 


                ⚜⚜⚜⚜ 

🌸✨ در زمان حضرت عیسى(ع) زنى بود پرهیزگار و با خدا.


وقت نماز هر کارى را رها مى کرد و مشغول نماز مى شد.


روزى مشغول پختن نان بود که مؤذن بانگ اذان داد و مردم را به نماز فرا خواند.


این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شد.


چون به نماز ایستاد، شیطان در وى وسوسه کرد و گفت :


اى زن ! تا تو از نماز فارغ شوى همه نان هاى تو مى سوزند.


🌸✨زن در دل خود جواب داد:


اگر همه نانها بسوزد، بهتر است تا این که


روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و عذاب شوم .


🌸✨شیطان بار دیگر وسوسه کرد که :


اى زن ! پسرت در تنور افتاد و بدنش ‍ سوخت .


🌸✨ زن در دل جواب داد:


اگر خداوند مقدر کرده است که


من در حال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد،


من به قضاى خدا راضیم و نماز خود را رها نمى کنم


و اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات مى دهد.


🌸✨در این حال شوهر زن از راه رسید،


زن را دید که مشغول نماز است و تنور هم روشن مى باشد،


در تنور نان ها را دید که پخته شده ولى نسوخته است


و فرزندش در میان آتش بازى مى کند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت .


🌸✨وقتى زن از نماز فارغ شد دست او را گرفت نزدیک تنور آورد و گفت :


 داخل تنور را نگاه کن .


وقتى زن به درون تنور نگاه کرد،


دید فرزندش سالم و نان ها پخته شده بدون آن که سوخته باشد.


زن فورا سجد شکر به جاى آورد و خداى خود را سپاس گزارد.


🌸✨شوهر، فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسى علیه السلام برد


و داستانش را براى آن حضرت تعریف کرد! 


🌸✨او فرمود:


اى مرد! برو از همسرت بپرس چه کرده و با خداى خود چه رابطه اى داشته ؟

 

شوهر آمد و از او سوال نمود.


زن در جواب گفت : 


✨من با خداى خود عهد کرده ام چند عمل نیک را انجام دهم .


آنها عبارت اند از:


1⃣ همیشه کار آخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم.


2⃣ از آن روزى که خود را شناختم بدون وضو نبوده ام.


3⃣ همیشه نماز خود را در اول وقت مى خوانم.


4⃣ اگر کسى بر من ستم کرد و مرا دشنام داد


کینه او را در دل نگیرم ، و او را به خدا واگذارم.


5⃣ در کارهاى خود به قضاى الهى راضى باشم


6⃣ سائل را از در خانه ام ماءیوس نکنم


7⃣ نماز شب را ترک ننمایم .


🌸✨حضرت عیسى فرمود:


اگر این زن مرد بود، پیغمبر مى شد،


چون کارهاى پیغمبران را مى کند


و شیطان نمى تواند او را فریب دهد.


۰