✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
🌷به اذن خدا بمیر🌷
🔻علامه طهرانی (رضوان الله علیه) میگوید :
چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما،
از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل میکردند که
من درباره استاد سید علی آقا قاضی طباطبایی (رضوان الله علیه) و مطالبی که شنیده بودم
و احوالاتی که به گوشم رسیده بود، در شک بودم.
🔻با خود میگفتم ، آیا این مطالب که نقل شده، درست است یا نه ؟
تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه میرفتم
-و مرحوم قاضی زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقهمند بودند ـ
در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم؛
با هم مقداری صحبت کردیم و
در طرف قبله مسجد برای رفع خستگی نشستیم.
گرم صحبت بودیم که مار بزرگی از سوراخ بیرون آمد و در جلوی ما خزیده
همین که مار به مقابل ما رسید و من وحشتی کردم
استاد اشارهای به مار کرد و فرمود:
«مُت بإذن الله : به اذن خدا بمیر» مار فوراً در جای خود خشک شد.
🔻قاضی (رضوان الله علیه) بدون این که اعتنایی کند، شروع به دنبال صحبت کرد،
سپس به مسجد رفتیم و من در مسجد وسوسه شدم که
آیا این کار واقعی بود و مار مرد یا اینکه چشم بندی بود؟
اعمال را تمام کرده و بیرون آمدم و دیدم مار خشک شده و
به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم حرکتی ندارد.
🔻شرمنده به مسجد بازگشته و چند رکعتی دیگر نماز خواندم،
موقع بیرون آمدن از مسجد برای نجف، باز هم با یکدیگر برخورد کردیم،
آن مرحوم لبخندی زده و فرمود:
خوب آقا جان ! امتحان هم کردی ! امتحان هم کردی.